وقت ملاقات

ساخت وبلاگ

رفتم دفتر رئیس دانشگاهی که مصاحبه شده ام. اجازه ملاقات ندادند. با منشی کمی صحبت کردم و گفتم اگر برایتان مقدور است یک روز برایم وقت ملاقات بگیرید. گفت دکتر ....(رئیس) گفته اند برای کار جذب فقط با دکتر ... (مشاور رئیس)صحبت کنند به من ارجاء ندهید. گفتم ولی برای من فایده ای ندارد که با شخص دیگری صحبت کنم. اگر ایشان وقت ملاقات نمی دهند دکتر ...(مشاور) هم نمی خواهم ببینم.

باران می بارید. خسته تر و غصه دار تر از قبل سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت منزل. توی راه دستم را از شیشه دادم بیرون تا قطره های باران شاید کمی از احساس نا خوشایندم کم کند.

 غروب جلوی شومینه خودم را گرم می کردم که یک شماره غریبه به من زنگ زد و گفت شما وقت ملاقات خواسته بودید از دفتر رئیس؟ گفتم بله. گفت روز سه شنبه ساعت شش و نیم عصر اینجا باشید.

راستش باورم نمی شد. فکر می کردم منشی الکی شماره تماسم را گرفته. ولی انگار یک چیزی ته دلم به من می گوید این دیدار خوب و نتیجه بخش خواهد بود. حتی اگر قبول کنند که انتقالی بگیرم به آن دانشگاه و با تبدیل وضعیت من موافقت کنند هم خیلی عالی است.

دوستان برایم دعا کنید. این روزها به دعای شما خیلی نیاز دارم. امیدوارم که خدا خودش کمکی کند. خدایا غیر از تو کسی را ندارم. خودت کمک کن.

جوجه دکتر...
ما را در سایت جوجه دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doctormishamo بازدید : 262 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 10:47